سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چاله چوله

قانونی هم هست که میگه همه چاله چوله های جهان یه جایی قرار دارن !! اونجایی که شما میخواین تو ماشین آب بخورین!!!



[ جمعه 93/4/20 ] [ 11:8 صبح ] [ نداکمالی ]

عروسی چراغعلی لر با دختر تهرانی

تهرانی ها:سبد سبد گل یاس عروس ما چه زیباست 

لرها:کوچه پر از پشگله چراغعلی خوشگله

اینجاست که تفاوت احساس میشود هههههه



[ جمعه 93/4/20 ] [ 11:6 صبح ] [ نداکمالی ]

خونه مجردی دایی محسن1

در و که باز کردیم وارد جهنم شدیم عاقا جونم براتون بگه از سوسک گرفته تا خود عنکبوت اسکاتریت آفریقایی که خدا میدونه چجوری اونجا جمع شده بودن ولی فکر کنم خونه داییم شده پایتخت حکومتیشون حالا بگذریم از آشغال و چیزای کثیف دیگه که اونجا گردهمایی 5+3 داشتن . بریم سراغ توالت یعنی مهم ترین مرکز یه خونه که یه تونل مخصوص عبور مرور سوسک ها داشت اصلا فکر کردن به وضع اون توالت خیلی ملال آوره . دیوار نگو انگار پر ده فروشی عنکبوتا بود والله. تا اینکه  خدا خواهرمو خیر بده به داییم گفت بره این پرده سرا رو یه جوری جمع و جور کنه  مامانمم داییم رو فرستاد بره وایتکس و اسکاج و دستکش بخره تا حداقل سر و سامونی به خونش بده . اها اینجا رو نگفتم که داییم یه یخچال خریده بود بدون اینکه درشو باز کنه ببینه آدم حداقل توش نمرده آورده بودش خونه هههههه فکر کردن به خونه داییم زجر اوره حالا شما منو درک کنین که من از اسم عنکبوت هم میترسم چه برسه برم پایتخت عنکبوتا در ضمن در ورودی خونه داییم مثل یه تونل تو لاک پشت های نینجاس ههههه



[ جمعه 93/4/20 ] [ 10:23 صبح ] [ نداکمالی ]

اعتراف صادقانه 8

اعتراف میکنم تا 7 سالگی فکر میکردم خواهرم یه شخصیت کارتونیه خبیثه که کسی اونو نمیشناسه!!!!!



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 5:55 عصر ] [ نداکمالی ]

اعترافات صادقانه7

اعتراف میکنم  سوم راهنمایی که بودم داشتم به دوستم تقلب میرسوندم که دبیرمون اومد بالای سرم !!! میخواستم اون لحظه برم تو افق محو بشم یه نگاه به دبیرمون کردم گفت خودت گزینه ج رو زدی اونوقت به دوستت میگی ب رو بزن !! عاقا چهره دوستمو میگی از چشماش آتیش میبارید معلوم بود که بعدش پشت مدرسه کارم داره ! 



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 2:37 عصر ] [ نداکمالی ]

اعترافات صادقانه5

اعتراف میکنم  بچه که بودم  البته کلاس چهارم دبستان که بودم از دبیرمون متنفر بودم چون خیلی بدرفتار بود  یکی از بچه های کلاسمون فامیلش بود فقط با اون خوش رفتار بود !!! منم که دل خوشی ازش نداشتم  به مامانم گفتم و مامانم اومد یه دعوای حسابی باهاش کرد خیلی فاز داد خداییش! خلاصه این گذشت تا امتحان علوم من 17 شدم و سوما ( همون دختر فامیل دبیرمون )19 شده بود معلممون  بهم گفت تو خودتو با سوما مقایسه  میکنی تو 17 شدی اون 19 شده !!! خلاصه یه حرص اساسی  بهم داد منم تصمیم گرفتم ازش انتقام بگیرم عاقا کلاس پنجم که شدم خودکشی کردم از بس درس خوندم تا معدلم 19.89 شد ! کارناممو برداشتم رفتم تو دفتر جلوی همه گفتم بیا اینم کارنامه امسالم پس نتیجه میگیریم تو معلم خوبی نبودی وگرنه من دانش اموز خوبی بودم خلاصه اینقد حرف زدم که الان خجالت میکشم دیگه بگم بخدا !!! معلم بدبخت سکه یه پول کردم جلو مدیر و ناظما !! مدیرمونم همیشه طرفدار من بود یادش بخیر بهم میگفت عروسک ههههههه



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 2:25 عصر ] [ نداکمالی ]

اعترافات صادقانه4

اعتراف میکنم یه روز تو مدرسه زنگ تاریخ دبیرمون گفت کمالی بیا پای تخته .عاقا منم که دیشبش کمپلت بازی کامپیوتری کرده بودم و دست به کتاب تاریخم نزده بودم !! هر جور شده بود رفتم بالا میدونستم بعدش باید برم تو افق محو شم !!! رفتم بالا دبیرمون گفت  علت استعفای دولت  محمود زندی چیه ؟ !!! مارو میگی دهنم مثه تمساح تا آخر باز شده بود !!گفتم به علت بی کفایتی دولت وبی لیاقتیش بود ارث باباشو پایمال کرد عاقا کلاسو میگی رفت رو هوا !! دبیرمون کپ کرد تا یه ساعت 



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 1:47 عصر ] [ نداکمالی ]

اعترافات صادقانه 3

عاقا اعتراف میکنم وقتی امتحانای نهایی داشتم یکی از دوستام سعی میکرد کاری کنه که من درس نخونم البته دوست که چه عرض کنم دشمنم بود !! خلاصه جونم براتون بگه که تصمیم گرفتم ادبش کنم تا دفعه ی آخرش باشه منو گول بزنه ! عاقا امتحان زبان انگلیسی داشتم و قبل از جلسه یه استرس اساسی بهش وارد کردم درست مثل خودش !! بعد از امتحان اومدم بیرون  خیلیم قیافمو ناراحت  گرفتم مثل خود کچلش ! گفتم وای امتحان بد بود خیلی اصلا صفر میشم خدا رحم کنه میخوام بزارمش تبصره در حالی که 18.5 میشدم !!! اونم تا منو دید واقعیتو گفت و منم فهمیدم که 16 میشه گفتم خوش بحالت من که همش دارم کارتون نگاه میکنم اصلا وقت درسخوندن ندارم  اونم خیلی خوشحال شد که من درس نمیخونم از قیافش معلوم بود گفت تو خوب کاری نیکنی والله من که خوندم پشیمونم !!! تو دلم کلی بهش حرف زدم دختره چش سفید !! عاقا روز موعود فرا رسید و رفتم کارناممو گرفتم دیدم خانوم امتحان زبان شده 14 اعتراض زده برای نمرش !! دیگه خیالم راحت شد که انتقام خونینم رو ازش گرفتم ! ء الان حتما میگین چه ادم بدیه این دختره ولی باور بفرمایین یک سال منو با حرفاش زجر داد والله حقش بود .



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 1:8 عصر ] [ نداکمالی ]

اعترافات صادقانه2

اعتراف میکنم بچه که بودم یه جوری دلم میخواست پسر خالمو سر به نیست کنم که اسمشم پیام بود .عاقا جونم براتون بگه یه روز که اومده بود خونمون با قاشق خواهرم غذا خورد  و خواهرم که خودتون بهتر میدونید چه جیغ جیغوییه با هزار تا داد و هوار قاشقشو با قاشق من عوض کرد منم که از پیام متنفر بودم احساس میکردم قاشقی که پیام با اون خورده الان ایدز داره  و تا یه ماه چندشم میشد غذا بخورم !!!!!! تا اینکه تصمیم به انتقام گرفتم !!! انتقام قاشقم !!! خلاصه جونم براتون بگه رفتیم خونشون و قاشقشو اوردم انداختم جلو سگ !! اونم کلی قاشقش رو لیس زد . منم خیلی مودبانه قاشقو برداشتم انداختمش تو سفره اونم طفلکی با قاشق سگی غذاشو با حرص و ولع میل کرد !!!



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 12:57 عصر ] [ نداکمالی ]

اعترافات صادقانه

اعتراف میکنم چند روز پیش رفته بودم قلم چی کارناممو بگیرم بعد از اینکه کارناممو گرفتم اومدم بیرون سرچهار راه وایسادم یه ماشین شاسی بلند  از کنارم رد شد رفت دوقدم جلوتر از من وایساد  منم تو دل خودم گفتم چه ادم بی ادبی خجالت هم نمیکشه اومده منو سوار کنه بی حیا !!!! یه اخم اساسی کردم و با غضب سرمو برگردوندم ببینم طرف کیه خجالت نمیکشه!!! یهویی دیدم چراغ قرمزه و طرف یه پیرمرد 90 ساله وایساده چراغ سبز بشه !!!!! عاقا مارو میگی 



[ پنج شنبه 93/4/19 ] [ 12:3 عصر ] [ نداکمالی ]